هديه خدا محمدرضاجونهديه خدا محمدرضاجون، تا این لحظه: 10 سال و 10 روز سن داره

جوجه جون من

عشق

عزيزم عشقم دو شبه خيلي بدجور صدات گرفته . تو خواب گريه ميكني و سرفه و يك صداي عجيب از گلوت بيرون مي ياد . امروز صبح نوبت گرفتيم بريم دكتر هنوز نرفتم و نوبتمون نشده . خيلي نگرانتم . ديشب دكور اتاق رو عوض كرديم و تشك تختمون رو آورديم تو اتاق تو تا من و تو روش بخوابيم و بابايي پايين !! تو هميشه تا يك چيز تازه ميبيني خيلي زيبا ميگي به به و همش بهش دست ميزني و با كوچكترين تغيير دكور متوجه تغييرات هستي و همش ميگي به به . ديشبم كلي بازي كردي و از رو تشك افتادي . اما بازم بازي كردي و ميگفتي به به . بابايي داشت برات پتو رو ميذاشت خيلي واضح گفتي : پتو (94/8/11 ساعت 9:30 شب) منو بابايي به هم نگاه كرديم و گفتيم آره پتو . بعضي وقتا كه مي...
12 آبان 1394

شكستن شاخ غول واكسن هجده ماهگي

القصه ،‌ ساعت يك و نيم رفتم خونه مامان جون، جوجه هنوز خوب بود و كلي با هم خنديديم و عشقولانه در كرديم كه يهو بعد نيم ساعت از رسيدنم تا مامان جون خواست جوجه رو بذاره پشت ميز ناهارخوري جيغ جوجه رفت هوا و اشكاش بود كه گوله گوله مي اومدن . فهميدم بله پاش درد ميكنه خلاصه زود استامينوفن رو دادم و بعدشم جمع كرديم رفتيم خونه خودمون آخه راستش خونه خودمون راحت ترم وقتي جايي هستم تز ها و نظرات مختلفي پيشنهاد ميشه كه آخرم هميشه نظر خودم كارساز تر بوده اما بخاطر احترام به بزرگترها تو دردسر مي افتم واسه همين اومدم خونه و خوابوندمش و تو خواب براش كمپرس سرد گذاشتم . دو ساعت خوابيد بيدار شد بهتر بود اما ترجيح ميداد تو جاش بازي كنه و راه نره . سپردم خاله...
9 آبان 1394

غول واكسن 18 ماهگي

بالاخره بعد از 5 روز تاخير رفتيم واسه شكستن شاخ اين غول حالا ببينيم ميتونيم بشكنيمش يا نه . جوجه تا ساعت 9 خوابيد به خالش سپردم بيدار شد صبحانه و قطره رو بده بهش تا ما بريم و ببريمش بهداشت واسه واكسن بعدم خودم اومدم اداره و شروع به تخقيق درمورد چگونگي واكسن و عواقبش !!!!! خيلي ها ناراضي بودن و از پا درد بچه ها ميناليدن . خلاصه رفتيم بهداشت و منم قلبم به شماره افتاد اما سعي كردم كه خونسرد باشم تا انرژي منفي به جوجه منتقل نشه . اونم حدسايي زده بود و به در اشاره ميكرد كه بريم . خلاصه بعد از وزن و قد و دور سر كه همكاري نكرد و اطلاعات دادن در مورد وضعيت ني ني رفتيم واسه واكسن يكي وقتي ايستاده بود رو تخت تو بغلم خانومه گفت همينطور خوبه نگ...
6 آبان 1394
1